۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فازسنگین» ثبت شده است

هوم :)





- لبخند زیباترین چیزیه که میتونی بپوشی :))

- رفتم پیش یه خانم اسمم رو با حنا نوشت رو دستم و الان حنا
خشک شد و ریخت و اثری ازش باقی نمونده
و جالبه اگه براتون بگم که ۵۰۰۰ هزار تومان بابتش پول دادم
مرسی از اون خانم:))






  • ۸
  • نظرات [ ۵ ]
    • رنگی رنگی
    • پنجشنبه ۹ اسفند ۹۷

    دست خودمون نیست:)

    بعضی وقت ها بعضی رفتار هامون و احساساتمون تجلی 

    آرزو هاییه که بهشون نرسیدیم ولی مشتاقانه منتظر

    برآورده شدنشون بودیم.


    - خیلی دوست داشتم پزشک بشم :)

    ولی رشته ی فعلیم رو هم خیلی دوست دارم 

    - چه رشته ای خوندین؟دوسش داشتین؟


    :)

  • ۴
  • نظرات [ ۷ ]
    • رنگی رنگی
    • سه شنبه ۳۰ بهمن ۹۷

    بی خوابی :)

    " وی خوابش نمی برد "

    امروز استرس زیادی رو تحمل کردیم. :)

    واسه تحقیق راجع به اینکه ایا اینده ای داریم یا نه.

    از لحاظ بازار کار و این چیزا.


    الان که فکرشو میکنم میبینم حتی اینکه

    استرس یه چیزی رو داشته باشی یعنی به خدا اعتماد نداری


    یعنی خدایا من مطمئن نیستم تو از پسش بر بیای. پس نگران 

    اینده م هستم.


    دیگه از این به بعد توکل میکنم به خودش. اونه که مقدر کرده من چی باشم

    و کجا باشم. پس خودشم کمکم میکنه.


    همین :)

  • ۸
  • نظرات [ ۳ ]
    • رنگی رنگی
    • دوشنبه ۲۹ بهمن ۹۷

    نمیشه :)

    اگه میشد زمان به عقب برمیگشت 

    یه سری کار ها رو نمیکردم... :)

    نه به خاطر اینکه اشتباهند


    به خاطر اینکه بعد از انجام اونا ی سری کارهای

    سخت تر وارد عمل میشند و حتی بعضی وقت ها

    زندگی کردن رو ازت میگرند...


    با ارامش کتاب خوندن رو ... یا بدون مشغله فیلم دیدن :)


    - کار درستی بوده که از انجامش پشیمون باشید؟


  • ۵
  • نظرات [ ۷ ]
    • رنگی رنگی
    • شنبه ۲۷ بهمن ۹۷

    بیماری :)

    وقتی مریض میشم احساس میکنم به خدا نزدیک تر میشم...
    انگار میفهمم چقدر بی معرفتم. چقدر ازش دور شدم
    چقدر اون حواسش بهم بوده...
    بعد که اینا رو فهمیدم ، خدا منو میگیره تو بغلش ، گرم میشم ، 
    اروم میشم ، خوب میشم:)

    شاید گاهی لازمه نعمت سلامتی رو از دست بدیم تا 
    اغوش گرم خدا رو حس کنیم :)

    - یه نفر یکم مریضه . تو دعا های شبانه تون جاش بدید

    همین :)
  • ۲
  • نظرات [ ۵ ]
    • رنگی رنگی
    • سه شنبه ۲۳ بهمن ۹۷

    یکم برنامه ریزی قشنگ تر نیست ؟ :)

    یه جایی مثل دانشگاه و یه کسی مثل مدیر گروه

    و یه رشته مثل رشته های پیراپزشکی

    اگه برا ارائه دادن واحد ها با برنامه ریزی قشنگ تری

    جلو میرفتن بهتر بود.

    نه اینکه سیستمشون یه واحد رو اشتباهی ارائه بده بعد

    مدیرگروه عزیز بیاد بگه شهریه متغیر رو بدید و تو حذف و اضافه

    حذف کنید .


    برنامه ریزی قشنگ تر نیست؟

     

    :)

  • ۴
  • نظرات [ ۵ ]
    • رنگی رنگی
    • سه شنبه ۲۳ بهمن ۹۷

    کاش :)

    امروز میتونسم شخصیتشو با خاک یکسان کنم و وقتی 

    دستشو دراز کرده بود و سلام میکرد ، دستشو پس بزنم 

    رومو برگردونم.

    ولی این کارو نکردم...

    نتونستم جلوی دستمو بگیرم. دست خودم نبود :)


    - شاید اینم یه عادت غلطه :)


    همین :)

  • ۴
  • نظرات [ ۶ ]
    • رنگی رنگی
    • دوشنبه ۲۲ بهمن ۹۷

    بالاخره اخرش رسید :)

    و اینک پایان..‌.

    پایان دو هفته تعطیلی بسیار دل انگیز ناک ...

    پایان خواب های دلنشین صبح ، هر روز فیلم دیدن 

    و بسیار بسیار خرسندی از تعطیلی های پیش امده...

    افسوس...

    اغاز ترم جدید...ترمی بس دشوار و پر واحد....


    آه...


    میببنم چند نفر دارن با خوندن این پست گریه میکنن...

    نمیخواستم گریه تونو در بیارم :دی

    هنوز فردا رو وقت دارید :دی


    " :) "



  • ۴
  • نظرات [ ۳ ]
    • رنگی رنگی
    • يكشنبه ۲۱ بهمن ۹۷

    یه راه حل خوب :)

    امروز توی دورهمی هفتگیمون دلم نمیخواست صدای یه نفر رو بشنوم

    یادم به حرف " بندیک کمبربچ " تو سریال " شرلوک هلمز " افتاد که 

    شرلوک هلمز به جان واتسون گفت : من صدای افراد بی فایده رو نمیشنوم

    مثلا صدای خانم هاتسون رو کاملا بستم :) 

    (اگه درست یادم باشه :)) )

    منم سعی کردم صداشو برا همیشه ببندم و اصلا نشنوم چی میگه.

    گرچه خیلی موفق نبودم :دی

    ولی خب حداقل تلاشمو کردم. تمرین خوبی بود .


    همین :)

  • ۱
  • نظرات [ ۵ ]
    • رنگی رنگی
    • شنبه ۲۰ بهمن ۹۷
    اگه همه ی دنیا سیاه و سفید بود ، تو رنگی رنگی باش :))